کد مطلب:236857 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:223

عکس شیر، زنده شد
عظمت نزول باران به دعای حضرت رضا علیه السلام موجب ذلت و خواری بدخواهان و حسودان شد؛ از این رو یكی از آنان كه



[ صفحه 58]



(حمید بن مهران) نام داشت به قصد انتقام از حضرت رضا علیه السلام نزد مامون رفت و به او گفت: حادثه نزول باران موجب شد تا افتخارات بنی عباس از میان برود و افتخارات فرزندان علی علیه السلام زنده شود و شما موجب شدید این ساحر!! كه فراموش شده بود بار دیگر زنده شود و مردم به سوی او مایل شوند؛ صلاح در آن است كه مجلسی بزرگ دایر كنید تا من با جملاتی او را در میان مردم رسوا و مفتضح كنم و آبروی ازدست رفته را بازآورم.

فورا مجلسی تشكیل شد و چون امام رضا علیه السلام داخل گردید، حمید بن مهران خطاب به حضرت گفت: (ای پسر موسی بن جعفر! تو از حد و مرز خود تجاوز كرده ای و بارانی را كه خداوند در وقت تقدیر شده اش فرو فرستاد از دعای خود می دانی و خویشتن را فردی با عظمت و دارای شكوه در نزد خداوند به مردم معرفی می كنی؛ چنان سخن می گویی كه گویا همچون معجزه ی ابراهیم خلیل را آورده ای كه پرندگانی را به اذن خداوند زنده كرد، اگر راست می گویید به این دو صورت شیر كه بر مسند مامون نقش بسته است فرمان بده تا زنده شوند و مرا پاره پاره كنند این معجزه خواهده بود نه بارانی كه طبق معمول در وقتش می بارد!

امام رضا علیه السلام از سخنان یاوه ی او برآشفت؛ خطاب به عكس شیرها فریاد زد: این مرد پست و فاجر را بگیرید.

ناگاه آن صورت ها به صورت واقعی در آمده و به جانب حمید



[ صفحه 59]



بن مهران حمله كردند و پیش از آنكه او تكانی به خود بدهد او را پاره پاره كردند و هیچ اثری از او باقی نگذاشتند و حتی خون ناپاكش را كه بر زمین ریخته بود لیسیدند.

آنگاه آن دو شیر، در برابر امام رضا علیه السلام آمده و عرض كردند: ای ولی خدا، اگر فرمان دهید این شخص را نیز به رفیقش ملحق می كنیم (و اشاره به مامون كردند) پس مامون از ترس بیهودش شد. امام علیه السلام فرمود: خداوند خود در مورد او حكم خواهد كرد؛ اكنون شما به جایگاه و حالت اول خود برگردید.

چون مامون به هوش آمد، گفت: سپاس خداوندی را كه ما را از شر حمید بن مهران حفظ كرد. آنگاه گفت: خلافت از آن شما خاندان است اگر مایل باشید.

حضرت فرمود: ای مامون، اگر میل خلافت داشتم با تو به مذاكره نمی نشستم؛ چرا كه تمام مخلوقات الهی در اختیار من هستند؛ ولی مامورم كه متعرض تو نشوم.